حدیث دل

۳۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

41.

امروز که من حال و حوصله گوشی روندارم تند تند اس تبریک روز زن میاد!

یه چی برام سواله!!
اونم این که چرا آقایون اس تبریک نمیدن به عزیزانشون؟ به مادر، خواهر، همسر،...

اونم وقتی با یه کار انقدر ساده می تونن یه دنیا شادی به دل عزیزشون هدیه بدن!

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

40.

سلام

صدای ما رو از آمل می شنوید! مراسم خاک سپاری برادر شوهر بزرگم :(
دیروز بعد از آزمون، خبردار شدم! برای کاری رفته بودن شهرای اطراف که سکته کردن و برحمت خدا رفتن.

برای شادی روحشون صلواتی هدیه بفرمایید.

التماس دعا

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

39.

همیشه مواظبم روسری ساتن و لیز نخرم, هر چقدم خوشگل باشه تحمل دور زدنش رو, روی سرم, ندارم...

 

امروز به علت ندید بدید بودن, فوری برداشتم روسری ِ سوغاتی که مامان صبح بهم داده بود, انداختم سرم و رفتم مهمونی! منو کشت تا برسیم :||

نزدیک شام باز ناچار شدم سرش کنم, اما آخرشم طاقت نیاوردم و قبل از اومدن آقایون*, از خواهرم یه روسری نخی گرفتم....

آخیییییششش راحت شدم!

 

فقط روم نشد با همون برگردم خونه :) اجبارا باز اون لیز لیزی رو پوشیدم!

 

*. مهمونی تولد بود, آقایون برای شام اومدن...

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

38.

- دوستم به من سفارش کرده بود تا سوالی رو مطمئن نبودم, نزنم! با نمره منفی قبولی میاد پایین!

+عزیز دلم, اون مال کسی هست که حداقل دو تا کتاب ورق زده باشه, 4 تا کلمه بلد باشه! نه مثل من بره سر جلسه ده بیس سی چل کنه و تست بزنه!

 

از حالا غصم شده فردا سر آزمون, چی کار کنم, حوصلم سر میره... نمیزارنم زود در بیای از سر جلسه! :(

 

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

37.

تا نشستیم به حرف زدن, دیدم داره جریان شنبه رو می گه!

هی ایما و اشاره و آخرشم دیدم بی فایدست, گفتم لازم نیست داستان تعریف کنی حالا...

اما مگه گوش داد! برگشته می گه: حالا که دیگه بخیر گذشت , نگرانی نداره که!!!

 

ای بابا, فکرشو نمی کردم وگرنه قبلش گوشزد می کردم ...

حالا سپردم به همشون, فردا مامان رو دیدین شروع نکنید به خاطره تعریف کردنا!

 

من تو عالم فقط از یه نفر می ترسم اونم مامانمه!

می دونم هم که آخر همه تقصیرا می افته گردن نت اومدن من :||||

بعدم بنده خدا رو به اندازه کافی حرص میدم, لازم نیست دیگه بیش از این...

 

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

36.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:  

 

مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ أَعَزَّ النَّاسِ فَلْیَتَّقِ اللَّه .
 هرکس دوست دارد عزیزترین مردم باشد باید تقوا پیشه سازد.

 

تحف العقول ،ص27

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

35.

نمی دونم چرا بعضیا همون اول کار فکراشون رو نمی کنند که بعد از هماهنگی و برنامه ریزی طلبکار نشند.

امتحان ترم پیش درست روز سالگرد مادر بود و من قم نبودم, دو تا از دوستان هم اون زمان قم نبودن, بنابراین پیشنهاد دادیم امتحان جلو بیافته و با یه جلسه جبرانی, امتحان رو سه روز جلو انداختیم.

یکی از بچه ها برگه برداشت و نوشت و همه امضاء کردن و ....

 

روز امتحان همون که درخواست رو نوشت, برگشته می گه: اونایی که باعث شدن امتحان جلو بیافته, اگه نمره ما کم بشه, چطور می خوان اون دنیا جواب بدن!!!!!

 

جلسه اول این ترم ظاهرا بچه ها تصمیم گرفتن کلاس هشت و نیم باشه, حالا ایشون مثل من سر کلاس نبوده و نمی دونسته و هشت اومده!

شاکی بود که خوب ما از هشت اومدیم و نیم ساعت زودتر از کلاس رفت!!!! مسئول مرکز هم گفت دیگه بدون امضاء تمام بچه ها هیچ تصمیمی نگیرید.

حالا فهمیدم چرا برای هر تکونی, مرکز می گه باید همه امضاء بدن. بدم میاد از این آدمای همیشه طلبکار...

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

34.

درمان جدید....دوری از انواع ابزار آلات تکنولوژی...

یعنی ممکنه؟!

دیروز حس می کردم که گوشی که دستم می گیرم حالم بد میشه ...

یا زیاد که پای دستگاه مینشستم حس می کردم سرگیجم بیشتر میشه و رو دیدم اثر میذاره...

ظاهرا یه دوستی با مشکلی مشابه تایید کرده بوده که علتش امواج اطراف این وسایل هست...

یعنی میشه من ترکشون کنم؟!

 

+با اجازه دوستان , نظرات رو میبندم, فکر کنم هم من راحت ترم هم شما :)

اگر امرتون خیلی ضروری بود گزینه تماس با من هست!

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

نباید بخونمشون...

هر بار اینو بخودم می گم, هر بار که میام نت...

اما باز میرم و دقیقا اونایی رو می خونم که غمگینم می کنند!

و غمگین شدن همانا و از کار افتادن همانا...

 

لزوما غمگین شدن من تناسبی با غمگین نوشتن آنها نداره...

فقط کافیه مطلبی بخونم که مثلا با اعتقاداتم نخونه و ببینم فردی براحتی به تمسخر گرفتتشون...

یا حتی حرفی زده که نشان از استیصال اون شخص داره...

یا هر چی!

 

گاهی واقعا قابل پیش بینی نیست, که چه حرفی و از زبان چه کسی و با چه لحنی غم رو روونه ی دلم می کنه!

گاهی متحیر می مونم از خودم که چرا؟

شاید حتی خود اون شخص از موضوعی که مطرح کرده اونقدر غمگین نباشه که من...

باید روی خودم کار کنم...

باید...

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

خدای من...

نوشته: چه هنری خوبه یاد بگیرم که جدید باشه و زمان زیاد و هزینه زیاد برا آموزش نخواد!

در جواب دوستی که کلاس رقص!!! رو پیشنهاد داده, می گه: می خوام در آینده برای کسب درآمد ازش استفاده کنم...

:((((

 

و من خورد شدم... خورد!

کاری از دستم بر نمیاد جز دیدن ذره ذره ویران شدن روحش....

خدایا کمکش کن! نمی دونم چرا این امتحان سختو براش گذاشتی, اما دستشم بگیر...

راضی نشو به خورد شدن غرورش...

 

  • بی دل