حدیث دل

  • ۰
  • ۰

204.

سلام

 

چند روزیه می خوام از اتفاقات مشهد بنویسم اما راستش حال و حوصله ندارم... علت مهمش هم مریض شدنم، همون شب اول تو قطاره که کلا باعث شد لذت چندانی از سفر نبرم.

با اینکه یه هفته می گذره و بنده چند روز پیش دو تا آمپول نوش جان کردم و فعلا در حال آنتی بیوتیک خوردن هستم، بازم آبچکان و نالان و بی حالم...

 

البته نمی تونم از محبت خانم یوسف زاده مسئول دار القرآن نگم که به محض دیدنم بلند شدن و در آغوشم گرفتن.... بعدم گفتن هر موقع جمعه حرم بودی، بیا خودم چوب پر میدم دستت واستا خدمت کن.

و زیارت هفت حدیث که نیت داشتم از سمعی بصری بگیرم بریزم رو گوشی و حاج خانوم بروشورش رو بهم هدیه دادن.( قربون آقا برم که فقط کافیه تو دلت یه چی بخوای...)

یا همکار های روز دوشنبه که تا منو دیدن، با خوش حالی می گفتن دوست قمی مون اومده! و خیلی گرم استقبال کردن...

همچنین لطف جناب زارعان که به محض دیدنم داشت زنگ میزد معرفی کنه برای ثبت نام... چقدر دلم سوخت وقتی گفتم تصمیمم عوض شد! :(

 

آخرشم موقع برگشت از تهران تشریف بردیم صد تومن ناقابل پول کاموا دادیم! اما هنوز مدل نداریم ببافیم... اینم نمونه کامواهامون!

  • ۹۳/۰۶/۳۱
  • بی دل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی