داشتم فکر می کردم شاید بهتر باشه یه کم از خوشی های قدیم بنویسم...
از خوبی هایی که داشتیم! از دلخوشی های کوچک اما تاثیر گذار...
شاید تکرار اش یه کم از این کدورت دلمو کم کنه!
مدتیه ازش دلخورم! میدونه...
خیلی هم تلاش می کنه برام... میدونم!
اما وقتی کاری به موقش انجام نشه یا اشتباهی بارها و بارها تکرار بشه....
یا تازه وقتی بهش توجه کنه که بزبون اومدی و گله کردی!
دیگه این تلاش ها نمیتونه چندان دلخوشی ای بیاره!
باید کاری کنم!
شاید بهتر باشه یه کم از خوشی های قدیم بنویسم...
- ۹۳/۰۶/۲۱