حدیث دل

  • ۰
  • ۰

:(((

رفته بودم جلسه، بعد از مدت هاااااا... خیلی خوب بود!

حدیثی یاد گرفتم آخرین دقایق! ساده بود اما مهم...

اومدم تا بنویسم براتون! با یه شادی خاصی... انگار کشف مهمی کرده باشم!

 

قبلش گفتم یه سر بزنم یاهو! طبق عادت...

یه پیام طولانی داشتم!!!!

خوندم و خوندم و خوندم...

باورم نشد!

دوباره خوندم!

انگار تمام وجودم سرّ شد...

 

نا امید نشده بودم اما تمام وجودم رو غم گرفت...

تا چند دقیقه نمیدونستم چه کنم!

فقط نگاهم به اونچه که خونده بودم بود...

 

چرا آدمیزاد انقدر ضعیفه!

چرا در سختی ها انقدر دستش کوتاهه که نمیتونه کاری برای عزیزانش بکنه!

 

فقط یه مطلب دلمو آروم میکرد...

حتما خیری درش هست!

حتما خدا بهترشو براشون رقم زده!

 

اما هنوزم حالم دگرگونه... :(

 

+ الهی و ربّی من لی غیرک

  • ۹۳/۰۸/۱۸
  • بی دل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی