حدیث دل

  • ۰
  • ۰

چه شباهتی...

گفت: اصغرزاده عضو شورای شهر منحله تهران گفته است مسأله مهم این است که چگونه در عرض کمتر از سه ساعت دروازه شهر موصل توسط مردم عراق به روی داعش گشوده می شود!

گفتم: مثل اینکه مدعیان اصلاحات تعهد کرده اند از هر گروه تروریستی که وابسته به آمریکا و اسرائیل و آل سعود باشد، حمایت کنند و آنها را مردمی! جا بزنند. یعنی او نمی داند که خیانت برخی از دولتمردان و مسئولان محلی باعث سقوط موصل شده است؟!

گفت: البته که می داند، ولی اگر اعتراف کند باعث آبروریزی مدعیان اصلاحات است چون مسئولان محلی موصل دقیقاً همان مأموریتی را انجام دادند که سران و عوامل فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 برعهده داشتند ولی از ملت تودهنی خوردند و ناکام ماندند.

گفتم: یارو عکس خودش را در آلبوم دید و با تعجب گفت؛ چقدر قیافه اش آشناست؟ ولی یادم نمی آید که کجا او را دیده ام؟! و بعد از چند دقیقه گفت؛ آهان! یادم آمد. هفته قبل او را در سلمانی دیدم که روبروی من نشسته بود و سلمانی داشت سر هر دوی ما را همزمان اصلاح می کرد!

 

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ

فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ 


خدایا اگر در آنچه از ماه شعبان گذشت ما را نیامرزیدى،

پس در آن مقدار که از آن باقى مانده است ما را بیامرز.

 

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

شبانگاهان...

شبانگاهان

 

شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم

شرر ریزد بی‌امان به دل ساکنان فلک ناله سازم

 

دل شیدا، حلقه را شکند، تا برآید و راه سفر گیرد

مگر یک‌دم گرم و شعله‌فشان، تا به بام جهان بال و پر گیرد

 

خوشا ای دل بال و پر زدنت، شعله‌ور شدنت در شبانگاهی

به بزم غم، دیدگان تری، جان پرشرری، شعله آهی

 

بیا ساقی تا به‌دست طلب، گیرم از کف تو، جام پی در پی

به داد دل، ای قرار دلم، نوبهار دلم، می‌رسی پس کی؟

 

 چو آن ابر نوبهارم من، به دل شور گریه دارم من

می‌توانم آیا نبارم من؟

 

نه تنها از من قرار دل، می‌رباید این شور شیدایی

جهانی را دیده‌ام یکسر، غرق دریای ناشکیبایی

 

بیا در جان مشتاقان، گل‌افشان کن، گل‌افشان کن

به روی خود، شب ما را، چراغان کن، چراغان کن

 

چو آن ابر نوبهارم من، به دل شور گریه دارم من

می‌توانم آیا نبارم من؟

 

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

142.

مدتیه نوشتنم نمیاد. اصلن حرفی ندارم ظاهرا! همیشه تو ذهنم کلی مطلب مینوشتم، بعد یکی دو تاش اینجا نوشته میشد. اما حالا حتی تو ذهنم هم چیزی نوشته نمیشه...

شاید چون کسی رو داشتم که چند روزیه حرف هام رو شنیده و یک بار بیانشون باعث شده دیگه تمایلی به تکرارشون در اینجا نداشته باشم. این یعنی پیش از این، دوستی نداشتم که بشینه پای حرف هام!!!!

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

درس این روز ها...

حالا میدانی و میبینی...

وقتی نگاه می کنم...

به عراق، به یمن،مصر، لبنان و ...

تازه می فهمم امنیت را نیروی نظامی تضمین نمی کند.

 

میدانی...

امنیت را "ولایت فقیه" تضمین می کند.

حالا می فهمم که چرا حضرت امام (ره) فرمود:

" پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد."

 

برای سلامتی رهبر عزیز انقلاب "صلوات"

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

140.

از سختیای زندگی اینه که
گوشی جدید بگیری، کلی ذوق داشته باشی و همه چیش برات جدید باشه...
بعد دوستات از خودت ذوق زده تر بهت پیام بدن، ابراز خوش حالی و اینا
 بلد نباشی جوابشون رو بدی!
:(((

اون موقست که دلت می خواد سرتو بکوبی به دیوار! خوب گوشی که نوئه دلت نمیاد بلا سرش بیاری :)))


+دوستان متوجه شدن که اگه جواب دریافت نکردین، بدونید یه بهونه اونجا نشسته ذوقم می کنه ولی بلد نیست پاسخ بده! صبور باشید...

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

41.

امروز که من حال و حوصله گوشی روندارم تند تند اس تبریک روز زن میاد!

یه چی برام سواله!!
اونم این که چرا آقایون اس تبریک نمیدن به عزیزانشون؟ به مادر، خواهر، همسر،...

اونم وقتی با یه کار انقدر ساده می تونن یه دنیا شادی به دل عزیزشون هدیه بدن!

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

40.

سلام

صدای ما رو از آمل می شنوید! مراسم خاک سپاری برادر شوهر بزرگم :(
دیروز بعد از آزمون، خبردار شدم! برای کاری رفته بودن شهرای اطراف که سکته کردن و برحمت خدا رفتن.

برای شادی روحشون صلواتی هدیه بفرمایید.

التماس دعا

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

39.

همیشه مواظبم روسری ساتن و لیز نخرم, هر چقدم خوشگل باشه تحمل دور زدنش رو, روی سرم, ندارم...

 

امروز به علت ندید بدید بودن, فوری برداشتم روسری ِ سوغاتی که مامان صبح بهم داده بود, انداختم سرم و رفتم مهمونی! منو کشت تا برسیم :||

نزدیک شام باز ناچار شدم سرش کنم, اما آخرشم طاقت نیاوردم و قبل از اومدن آقایون*, از خواهرم یه روسری نخی گرفتم....

آخیییییششش راحت شدم!

 

فقط روم نشد با همون برگردم خونه :) اجبارا باز اون لیز لیزی رو پوشیدم!

 

*. مهمونی تولد بود, آقایون برای شام اومدن...

  • بی دل
  • ۰
  • ۰

38.

- دوستم به من سفارش کرده بود تا سوالی رو مطمئن نبودم, نزنم! با نمره منفی قبولی میاد پایین!

+عزیز دلم, اون مال کسی هست که حداقل دو تا کتاب ورق زده باشه, 4 تا کلمه بلد باشه! نه مثل من بره سر جلسه ده بیس سی چل کنه و تست بزنه!

 

از حالا غصم شده فردا سر آزمون, چی کار کنم, حوصلم سر میره... نمیزارنم زود در بیای از سر جلسه! :(

 

  • بی دل